نگاه محسنی

مجموعه ای از دین فلسفه و عرفان و سیاست

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر عاشقانه» ثبت شده است

غرل هشتم جناب هاتف اطفهانی

ناقه آن محمل نشین چون راند از منزل مرا

جان قفای ناقه رفت و دل پی محمل مرا

ز آتش رشکم کنی تا داغ، هر شب می‌شوی

شمع بزم غیر و می‌خواهی در آن محفل مرا

بعد عمری زد به من تیغی و از من درگذشت

کشت لیک از حسرت تیغ دگر قاتل مرا

بارها گفتم که پیکانش ز دل بیرون کشم

جهدها کردم ولی برنامد این از دل مرا

خط برآوردی و عاشق کشتی آخر کرد عشق

غرقه در دریا تو را آسوده در ساحل مرا

چاره جو هاتف برای مشکل عشقم ولی

مشکل از تدبیر آسان گردد این مشکل مرا



#هاتف_اصفهانی

۲۳ آبان ۹۷ ، ۱۰:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تفسیر شعر نوایی نوایی جناب هاتف اصفهانی


در پی پرسش پاره ای از دوستان راجب تکرار اشعار که چه  رازی در این شعر و آن یک بیت شاه  و گدا به این نتیجه رسیدم که کل شعر را به تفسیر خودم مکتوب کنم تا حدی از سوالات علاقه مندان را کم کنم و جالب این که تفسیری برای این شعر اصلا در جایی ندیدم .از شنیدن نقد ها شما خوش حال می شوم .


این شعر را جناب طبیب  اصفهانی واقعا عجیب سروده اول شعر به یک صدا ای اشاره می کند به نظر بنده این صدا همان نوای عشق است که عاشق در حال راز نیاز یا بیابان گردی و نغمه سر دادن به تصویر می کشاند  که شکوه می کند ز معشوق بی وفای خود  و درد جدایی اش را مورد عنایت قرار می دهد .

 معشوقش را به گل زیبایی تشبیح می کند و بعد به کنایه به خود می گوید که جدایی ها روزی پایان می یابد (همه در روز قیامت در کنا هم هستیم و هیچ جدایی مدام العمر نیست) ولی عمر و جوانی خود قابل برگشت نیست لذا قدرش را بدان که عمر دری بازگشت ناپذیر است  در ادامه مناجات خود می گوید که این غم در دل من خواهد نشت  هرچند تلاش کنم آن را از همه نهان کنم و از بین نخواهد رفت زیرا زمانی که عشقی به  دل عاشق نشیند از بین رفتنی نیست (همینجا باید گفت از گذشته های دور زمانی که کسی مدعی عشق می شد اورا به گرسنگی وا می داشتند زمانی که لب بر غذا می زد می گفتن عشقش کم رنگ شده و الی برای معشوق جان می داد ) بعد می گوید همان طوری که تو در دل من نشستی زار می زنم که غمم به دل شتر که حامل تو در روز عروسی ات نشیند ( در زمان گذشته در عروسی ها از حیوانات استفاده می کردن سنتی که تا همین چند سال قبل در اکثریت مملکت مشاهده می شد ولی با ظهور مدرنیته و فناوری های نو پا این سنت دیرینه هم مانند مابقی سنت ها یا به کلی فراموش شده و یا کم رنگ شده .ناقله در شعر بالا به معنای حیوان ماده است که نو عروس بر او می نشت و راهی خانه شوهر می شد.) بعد این عاشق بیچاره خط نشان می کشد که اگر در این نوحه سر دادن بلای به سرم بیاید باکی ندارم و به آن بی توجه ام  اما نمی توانم با ناراحتی فراق تو دلم را آرام کنم  .

زیر زیرکی چشم به رخت عروسی ات می اندازم ولی بی آنکه کسی مرا ببیند که دیدن من مسیر خود را عوض کنی (چون تو از من به در شده ای) بازگشتت خالی از درد سر نخواهد بود( و من طاقت ناراحتی تو را ندارم

اینجاست که  مسیر این شعر و عاشق به یک باره عوض می شود و پیام اصلی شعر از نظر بنده همین جاست وقتی می گوید هر کس که باشی هر چه که باشی آزاده یا اسیر باشی روزی در دام عشق خواهی افتاد و از عرش به فرش سقوط خواهی کرد و تا زمانی  که عاشقی درد و دل اهل فرش را می شنوی ایناجاست که شاه و گدا در یک درد هم درد اند و درمانی ندارند و این درد را در دنیا و آخرت درمانی نیست مگر به لطف معشوق که به نظرم معشوق زمینی است  و نه معشوق آسمانی  ولی در هر دو صورت تصویری از عشق یک عشق حقیقی است  و اینجا دوبار شعر به نظرم به عقب بر می گردد  و باز صدا از دل آن عاشق و ناله های به آسمان بلند  می شود و این ندا بر زمین ساکت نمی شود .



۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۲:۳۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نوایی نوایی جناب طبیب اصفهانی

نوایی نوایی نوایی نوایی

همه با وفایند تو گل بی وفایی

 

الهی برافتد نشان جدایی

جوانی بگذرد تو قدرش ندانی

 

غمش در نهان‌خانه دل نشیند

به نازی که لیلی به محمل نشیند

 

به دنبال محمل چنان زار گریم

که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند

 

خلد گر به پا خاری، آسان برآرم

چه سازم به خاری که در دل نشیند؟

 

پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم

مبادا غباری به محمل نشیند

 

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی

ز بامی که برخاست به مشکل نشیند

 

عجب نیست خندد اگر گل به سروی

که در این چمن پای در گل نشیند

 

به‌نازم به بزم محبت که آنجا

گدایی به شاهی مقابل نشیند

 

طبیب، از طلب در دو گیتی میاسا

کسی چون میان دو منزل، نشیند؟


آشنایی بیشتر با جناب طبیب اصفهانی

۱۴ آبان ۹۷ ، ۱۲:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

غزل ۱۳۸۳ دیوان شمس مولوی

تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم

هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم

هر جا خیال شه بود باغ و تماشاگه بود

در هر مقامی که روم بر عشرتی بر می تنم

درها اگر بسته شود زین خانقاه شش دری

آن ماه رو از لامکان سر درکند در روزنم

گوید سلام علیک هی آوردمت صد نقل و می

من شاهم و شاهنشهم پرده سپاهان می زنم

من آفتاب انورم خوش پرده‌ها را بردرم

من نوبهارم آمدم تا خارها را برکنم

هر کس که خواهد روز و شب عیش و تماشا و طرب

من قندها را لذتم بادام‌ها را روغنم

گویم سخن را بازگو مردی کرم ز آغاز گو

هین بی‌ملولی شرح کن من سخت کند و کودنم

گوید که آن گوش گران بهتر ز هوش دیگران

صد فضل دارد این بر آن کان جا هوا این جا منم

رو رو که صاحب دولتی جان حیات و عشرتی

رضوان و حور و جنتی زیرا گرفتی دامنم

هم کوه و هم عنقا تویی هم عروه الوثقی تویی

هم آب و هم سقا تویی هم باغ و سرو و سوسنم

افلاک پیشت سر نهد املاک پیشت پر نهد

دل گویدت مومم تو را با دیگران چون آهنم



مولوی

۱۱ آبان ۹۷ ، ۱۵:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پاره شعری در باب نرفتن به کربلا

حریم دوست طلبید و من پای آمدن هم داشتم نیامدم

دلی چون دیگ بر آتش داشتم برای شفاعتش نیامدم

رسم اگر در آمدنم بود ولی باز هم من با دسیسه خود نیامدم

گرچه کربلا کعبه آزادگان ست اما تا آزادی راه بسیار و من باز نیامدم

گویند سالکان طریقت به رفتن ست

و به مرام من راه به نیامدنم

گر گشاد خواننم یا ظعیف الحال لیکن حکم باز هم در نیامدنم

عارفان را چه به رفتن راه دور

می نشینم یکجا به یاد آن سنگ صبور

ناله کنم چون یغوب بلکه چشمانم گشت کور

یوسف گر آمد به میدان کارزار طریقت داوود گیرم به کف

می شوم آنچنان چون صد شیر مست


#کهنه_سرباز


۲۰ مهر ۹۷


به قول جناب حافظ به فتوای خود نماز کردم و برای ۱۳ آبان ارز کشور را خالی نکردم .

۰۵ آبان ۹۷ ، ۱۵:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پاره شعر فی حکایت دل

به ز خود وز خود خبر دارد

داند که دست در دست تبر دارد

فتنه اش پای خود گرفته و

آتش زبان گویی اثر دارد

هنوز دست بر ساز نشدست که گفتید این ز راز خبر دارد

ویلکن گویی که باد ز سر دارد

اندیشه راسش برای عاقلان اثر دارد

من که عاشقم چه انتظار ها ز دل بیمار دارد

تیر هم بعد زه ز آسمان نظر دارد

خاموشی این قلم آخر مگر اثر دارد

تیر کشند در برابر تیرم لیک مگر بر جسم مرده ام اینان اثر دارد ؟

مرگ اگر حق است ناحق چگونه در قتلم دست دارد ؟

می کُشی آخر بکش تکه تکه کردنم آخر مگر هنر دارد؟

به خاک سپارم ای عاشق قلابی که سوزندان برایت هیچ دوا ندارد

بگذار پا بر کنم ز این زندان پوچ

ببرم حدیث دل برای عجوج و مجوج

دست نمی دارم ز این ساقی

مگر اختیار من را در تو سامان دارد


#کهنه سرباز


آبان ۹۷


۰۵ آبان ۹۷ ، ۱۵:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پاره شعر کهنه سرباز درباب به آتش نشستن

همین که حاجت ها نشد روا

شکر فزونت می کنم ای خدا

مگر میشد که دستی گرفت طلا

آخر بزرگ تر این مگر می شود بلا ؟

خرج این روز ها شد چون حاجت خلا

نیست وزن هر کس آب ای بلا

سوزد و سوزیم بر سنگ زمان

ما خوشیم از سوختن در چرخ بلا


#کهنه_سرباز


۱۹ مهر ۹۷ بعد از به آتش نشتن

۰۵ آبان ۹۷ ، ۱۴:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تک بیتی ها

حقیقتا تا حالا از هیچ حرفی دردم نیامده بود  ولی این اواخر به لطفا حضرات که مدعی بودن من دنبال رسالت و فرقه سازی و امثال هم هستم شدیدن رنجیدم حدود یک هفته شاید کل چیز هایی که گفته و نوشته ام رو کنار هم گذاشتم اما نمی دانم قبای رسالت کجای تن بود که حضرات به دنبال من انداخت ولی هر چه بود از مدهوشی آقایان بود. بگذریم چندتا قطعه شعر گفتم که از این به بعد با شدت قدرت بیشتر اینشالله منتشر میشه رو اینجا میزارم به امید کپی بر نداری دوستان .


اشعار من با هشتک #mon44 معروف خواهد شد امید اینکه مورد پسند باشد.


گفته اند هر چه سختی است مال ماست    

                                       هر چه بد احوالی در احوال ماست

#mon44


کس در این جهان مرا یار نیست 

          دلم را جز خدا کس دلدار نیست 

#mon44


در احوال من محسن گفتند 

او را فلسفه ای جز زیستن نیست

گفتم این چه احوالی ست 

که نام او در این احوال نیست 

#mon44






mon44  همان کانال سیاسی مذهبی آپارات هست که به لطف حضرات بسته شد.

۰۳ دی ۹۵ ، ۱۵:۱۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

شبی با یک شعر

در مجلسی که یاران شرب مدام کردند 
نوبت بما چو آمد آتش بجام کردند
اینجا غم و محبت آنجا جزای عصیان 
آسایش دو گیتی بر ما حرام کردند

#قدسی_مشهدی
۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۸:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبی با یک شاعر قدسی مشهدی

شبی با یک شاعر از امشب تا نیم اول ماه محرم تعطیل می شود و بعد آن دوباره کلید می خورد .


حاجی محمد خان قدسی مشهدی از شاعران قرن یازدهم هجری اس. وی در سفری پس از اتمام حج به هندوستان مسافر کرد و جزء شاعران شاه جهان شد. مرگ او را به سال 1065 هجری نوشته اند .

مثنوی و قصیده خوب می ساخت و یک مثنوی در ((ضعف وناتوانی)) دارد شاعران دیگر از جمله طالب آملی , مسیح کاشانی و عطار یزدی سالم و محمد علی تسلیم میر یحیی نورالدین ضیاء اصفهانی و امیربیک واله استقبال کرده اند .

۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۸:۲۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰