نوایی نوایی نوایی نوایی

همه با وفایند تو گل بی وفایی

 

الهی برافتد نشان جدایی

جوانی بگذرد تو قدرش ندانی

 

غمش در نهان‌خانه دل نشیند

به نازی که لیلی به محمل نشیند

 

به دنبال محمل چنان زار گریم

که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند

 

خلد گر به پا خاری، آسان برآرم

چه سازم به خاری که در دل نشیند؟

 

پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم

مبادا غباری به محمل نشیند

 

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی

ز بامی که برخاست به مشکل نشیند

 

عجب نیست خندد اگر گل به سروی

که در این چمن پای در گل نشیند

 

به‌نازم به بزم محبت که آنجا

گدایی به شاهی مقابل نشیند

 

طبیب، از طلب در دو گیتی میاسا

کسی چون میان دو منزل، نشیند؟


آشنایی بیشتر با جناب طبیب اصفهانی