نگاه محسنی

مجموعه ای از دین فلسفه و عرفان و سیاست

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طبیب اصفهانی کیست» ثبت شده است

تفسیر شعر نوایی نوایی جناب هاتف اصفهانی


در پی پرسش پاره ای از دوستان راجب تکرار اشعار که چه  رازی در این شعر و آن یک بیت شاه  و گدا به این نتیجه رسیدم که کل شعر را به تفسیر خودم مکتوب کنم تا حدی از سوالات علاقه مندان را کم کنم و جالب این که تفسیری برای این شعر اصلا در جایی ندیدم .از شنیدن نقد ها شما خوش حال می شوم .


این شعر را جناب طبیب  اصفهانی واقعا عجیب سروده اول شعر به یک صدا ای اشاره می کند به نظر بنده این صدا همان نوای عشق است که عاشق در حال راز نیاز یا بیابان گردی و نغمه سر دادن به تصویر می کشاند  که شکوه می کند ز معشوق بی وفای خود  و درد جدایی اش را مورد عنایت قرار می دهد .

 معشوقش را به گل زیبایی تشبیح می کند و بعد به کنایه به خود می گوید که جدایی ها روزی پایان می یابد (همه در روز قیامت در کنا هم هستیم و هیچ جدایی مدام العمر نیست) ولی عمر و جوانی خود قابل برگشت نیست لذا قدرش را بدان که عمر دری بازگشت ناپذیر است  در ادامه مناجات خود می گوید که این غم در دل من خواهد نشت  هرچند تلاش کنم آن را از همه نهان کنم و از بین نخواهد رفت زیرا زمانی که عشقی به  دل عاشق نشیند از بین رفتنی نیست (همینجا باید گفت از گذشته های دور زمانی که کسی مدعی عشق می شد اورا به گرسنگی وا می داشتند زمانی که لب بر غذا می زد می گفتن عشقش کم رنگ شده و الی برای معشوق جان می داد ) بعد می گوید همان طوری که تو در دل من نشستی زار می زنم که غمم به دل شتر که حامل تو در روز عروسی ات نشیند ( در زمان گذشته در عروسی ها از حیوانات استفاده می کردن سنتی که تا همین چند سال قبل در اکثریت مملکت مشاهده می شد ولی با ظهور مدرنیته و فناوری های نو پا این سنت دیرینه هم مانند مابقی سنت ها یا به کلی فراموش شده و یا کم رنگ شده .ناقله در شعر بالا به معنای حیوان ماده است که نو عروس بر او می نشت و راهی خانه شوهر می شد.) بعد این عاشق بیچاره خط نشان می کشد که اگر در این نوحه سر دادن بلای به سرم بیاید باکی ندارم و به آن بی توجه ام  اما نمی توانم با ناراحتی فراق تو دلم را آرام کنم  .

زیر زیرکی چشم به رخت عروسی ات می اندازم ولی بی آنکه کسی مرا ببیند که دیدن من مسیر خود را عوض کنی (چون تو از من به در شده ای) بازگشتت خالی از درد سر نخواهد بود( و من طاقت ناراحتی تو را ندارم

اینجاست که  مسیر این شعر و عاشق به یک باره عوض می شود و پیام اصلی شعر از نظر بنده همین جاست وقتی می گوید هر کس که باشی هر چه که باشی آزاده یا اسیر باشی روزی در دام عشق خواهی افتاد و از عرش به فرش سقوط خواهی کرد و تا زمانی  که عاشقی درد و دل اهل فرش را می شنوی ایناجاست که شاه و گدا در یک درد هم درد اند و درمانی ندارند و این درد را در دنیا و آخرت درمانی نیست مگر به لطف معشوق که به نظرم معشوق زمینی است  و نه معشوق آسمانی  ولی در هر دو صورت تصویری از عشق یک عشق حقیقی است  و اینجا دوبار شعر به نظرم به عقب بر می گردد  و باز صدا از دل آن عاشق و ناله های به آسمان بلند  می شود و این ندا بر زمین ساکت نمی شود .



۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۲:۳۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نوایی نوایی جناب طبیب اصفهانی

نوایی نوایی نوایی نوایی

همه با وفایند تو گل بی وفایی

 

الهی برافتد نشان جدایی

جوانی بگذرد تو قدرش ندانی

 

غمش در نهان‌خانه دل نشیند

به نازی که لیلی به محمل نشیند

 

به دنبال محمل چنان زار گریم

که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند

 

خلد گر به پا خاری، آسان برآرم

چه سازم به خاری که در دل نشیند؟

 

پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم

مبادا غباری به محمل نشیند

 

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی

ز بامی که برخاست به مشکل نشیند

 

عجب نیست خندد اگر گل به سروی

که در این چمن پای در گل نشیند

 

به‌نازم به بزم محبت که آنجا

گدایی به شاهی مقابل نشیند

 

طبیب، از طلب در دو گیتی میاسا

کسی چون میان دو منزل، نشیند؟


آشنایی بیشتر با جناب طبیب اصفهانی

۱۴ آبان ۹۷ ، ۱۲:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبی با شعر طبیب اصفهانی



غمش در نهان‌خانهٔ دل نشیند به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند
خلد گر به پا خاری، آسان برآرم چه سازم به خاری که در دل نشیند؟
پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم غباری به دامان محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی ز بامی که برخاست مشکل نشیند
عجب نیست خندد اگر گل به سروی که در این چمن پای در گل نشیند
به‌نازم به بزم محبّت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند
طبیب، از طلب در دو گیتی میاسا کسی چون میان دو منزل، نشیند؟


۱۰ مهر ۹۵ ، ۰۰:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبی با یک شاعر طبیب اصفهانی کیست؟

قبل این که راجب این که راجب ایشون چیزی بگم باید یاداور بشم هر کسی یه شمس درونی داره و با دیدن اون بیدار میشه و لب به سخن باز می کنه من هم شمس خودم پیدا کردم و سخنور شدم امیدوارم شمس هم من رو فراموش نکنه .


طبیب اصفهانی

میرزا عبدالباقی متخلص به ((طبیب)) اصفهانی از شاعران قرن دوازدهم هجری است. وی از سادات موسوی و فرزند میرزا محمد رحیم حکیم باشی شاه سلطان حسین صفوی بوده است . پدرانشان از پزشکان نامی در دوره صفویه بشمار رفته و جدش میرزا سلیمان از فارس به اصفهان رفته و نسل بعد نسل در خدمت پادشاهان صفویه بوده اند .طبیب اصفهانی مدتی پزشک نادرشاه و چندی  کلانتری اصفهان را بر عهده داشته و با آذر بیگدلی مولف تذکره (آتشکده عجم ) ملاقات نموده و سرانجام در سال 1168 هجری زندگی را بدرود گفته است مولف تذکره نتایج الافکار وفات او را به سال 1172 هجری ثبت کرده است .1

دیوان طبیب اصفهانی



1-تذکره نتایج الافکارتالیف قدرت الله گوپاموی چاپ بمبئی صفحه 442 
برگرفته از کتاب تاریخ نهضتهای فکری ایرانیان
۰۹ مهر ۹۵ ، ۲۳:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰