نگاه محسنی

مجموعه ای از دین فلسفه و عرفان و سیاست

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر سیاسی» ثبت شده است

پاره شعری در باب نرفتن به کربلا

حریم دوست طلبید و من پای آمدن هم داشتم نیامدم

دلی چون دیگ بر آتش داشتم برای شفاعتش نیامدم

رسم اگر در آمدنم بود ولی باز هم من با دسیسه خود نیامدم

گرچه کربلا کعبه آزادگان ست اما تا آزادی راه بسیار و من باز نیامدم

گویند سالکان طریقت به رفتن ست

و به مرام من راه به نیامدنم

گر گشاد خواننم یا ظعیف الحال لیکن حکم باز هم در نیامدنم

عارفان را چه به رفتن راه دور

می نشینم یکجا به یاد آن سنگ صبور

ناله کنم چون یغوب بلکه چشمانم گشت کور

یوسف گر آمد به میدان کارزار طریقت داوود گیرم به کف

می شوم آنچنان چون صد شیر مست


#کهنه_سرباز


۲۰ مهر ۹۷


به قول جناب حافظ به فتوای خود نماز کردم و برای ۱۳ آبان ارز کشور را خالی نکردم .

۰۵ آبان ۹۷ ، ۱۵:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پاره شعر فی حکایت دل

به ز خود وز خود خبر دارد

داند که دست در دست تبر دارد

فتنه اش پای خود گرفته و

آتش زبان گویی اثر دارد

هنوز دست بر ساز نشدست که گفتید این ز راز خبر دارد

ویلکن گویی که باد ز سر دارد

اندیشه راسش برای عاقلان اثر دارد

من که عاشقم چه انتظار ها ز دل بیمار دارد

تیر هم بعد زه ز آسمان نظر دارد

خاموشی این قلم آخر مگر اثر دارد

تیر کشند در برابر تیرم لیک مگر بر جسم مرده ام اینان اثر دارد ؟

مرگ اگر حق است ناحق چگونه در قتلم دست دارد ؟

می کُشی آخر بکش تکه تکه کردنم آخر مگر هنر دارد؟

به خاک سپارم ای عاشق قلابی که سوزندان برایت هیچ دوا ندارد

بگذار پا بر کنم ز این زندان پوچ

ببرم حدیث دل برای عجوج و مجوج

دست نمی دارم ز این ساقی

مگر اختیار من را در تو سامان دارد


#کهنه سرباز


آبان ۹۷


۰۵ آبان ۹۷ ، ۱۵:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پاره شعر های کهنه سرباز اربعین سوختن

در اربعین سوختن


فتنه هاشان یک به یک فنا شد

روسیاهان را چشم در عزا شد

نشنیده بودند اینان رسم سرو بودن

یک تنه چوب خشکی را متصور بودن

نمیدانند اینا که سرو آزاد است

در میان بی داد چون کوهی در باد است

بی همه خود همه بوده

طبل جنگی در میدان بی سپاه بوده

تلخ تر ز زهر مار بوده

شیرین تر از عسل در بلا بوده

او یک تنه عالمی را در میدان بوده

منتظر همیشه و چشم بر میدان کارزار بوده

دست اگر بر تیغ برد

صد قلم را آتش برد

هر قلم شرح سوختن می کند

در نهان حکایت ز کربلا می کند

من نرفتم راه کوفه و شام

ولی دید ام در تهران آن کاخ شام

دیده ام معاویه بر منبر است

گویا خود خوانده هم پیغمبر است

فتنه گر داند مرا آن پیر خرفت

چرت گوید روز شب چون مرد رند

رند نیست اش هرگز او

می ماند چون توفه ای ز هند

گر چه گویند سابقاً هندی بوده

ولی ظاهر مدتی هم روسی بوده

شمایلش شمایل فرعون ست

و احکامش حکم نرون ست

خلافتش کم تر ز بنی عباس ست


#کهنه_سرباز

در اربعین سوختن مورخه

۱۳۹۷/۷/۲۴


۰۵ آبان ۹۷ ، ۱۴:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پاره شعر کهنه سرباز درباب به آتش نشستن

همین که حاجت ها نشد روا

شکر فزونت می کنم ای خدا

مگر میشد که دستی گرفت طلا

آخر بزرگ تر این مگر می شود بلا ؟

خرج این روز ها شد چون حاجت خلا

نیست وزن هر کس آب ای بلا

سوزد و سوزیم بر سنگ زمان

ما خوشیم از سوختن در چرخ بلا


#کهنه_سرباز


۱۹ مهر ۹۷ بعد از به آتش نشتن

۰۵ آبان ۹۷ ، ۱۴:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قبلا هم گفته بودم اگر حسینیه ای واقعا حسینیه باشه حسینیه بعثت یزد هست

آقا یون مداحان یزدی در کل (جزا کمل الله الخیرا) واقعا در دور دیجی بازی مداحان حکومتی و غیر شان شما چراغ مکتب حسین رو روشن نگه داشتید به خصوص مداحان حسیینه بعثت و کوچه بیوک یزد که واقعا شعر ها شون اوج شعور است .


آخرین نوحه فوق العاده مردم یزد و حسینه بعثت رو میزارم براتون 


عزاداری تاسوعای حسینی یزد در محرم1394

محرم۹۵ در یزد نیز مانند هر سال با نوحه های پرشور همراه است.

هیئت کوچه بیوک یزد نوحه متفاوتی امسال اجرا کرده است در ادمه متن و صوت نوحه می آید:

همه جا نوحه و ستم 
همه جا ناله و عزا

نه امیدی به زندگی
نه نشانی ز بندگی

نه دلی مانده با خدا

ای شهر مصیبت دیده
لبهای زمین خشکیده

آیینه به خاک افتاده 
پروانه به خون غلتیده

قسم به شمع آزادی 
به اشک لرزان شادی

قسم به سرو آزاده 
به بازوان افتاده

قسم به عشق، خونینم من
برای عشق، غمگینم من

آه ……

چه آتش افتاده بر دل ایمان آری
از خامان پر فروش

چه غوغا سر داده بر سر هر بازاری
مداحان دین فروش

بارون بارون بارون می باره 
تا آسمون ها خون می باره

مرگا به این زندگی در سایه بیداد 
با نام دین می چکد خون از رگ فریاد ، فریاد ، فریاد

خون انسان می ریزد جنگ باورها
تا کی باید برخیزد آه مادرها

بارون بارون بارون می باره 
از آسمون ها خون می باره

آه ……

خونریزی ؛ خونخواهی؛ ای وای از تباهی 
ویرانی؛ گمراهی؛ ای وای از سیاهی

عاقبت این شه فراز آید 
یوسف گمگشته باز آید

 

دانلود صوت کامل نوحه



رو نوشت از 
http://yazdiyan.ir/%D9%86%D9%88%D8%AD%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D9%87%DB%8C%D8%A6%D8%AA-%DA%A9%D9%88%DA%86%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%A9-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%AF/
۱۷ مهر ۹۵ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰