بسمه تعالی

خدمت ریس جمهور سابق ایران جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی دامته براکته

سلام علیکم

اینجانب از هواداران و هواخواهان جنبش اصلاح طلبی بوده و هستم در تمام مدت فعالیت های سیاسی و فکری ام هم هرگز سعی نکرده ام که از شما یا دیگر عزیزان گوی سبقت را بگیرم شاید گمنام باشم اما اگر دست به قلم شوم کم تر از عباس عبدی و زیباکلام ها که ماشالله جنبشمان کم ندارد نیستم اما هرگز نخواسته ام که با نا پختگی به فاجعه هایی که امثال گنجی و... دست زدن دست بزنم و زمینه ساز بحران هایی باشم که نه صلاح من است و نه به صلاح کشور و نظام با این پیش فرض لازم دانستم انتقاداتی را نسبت به چند اقدام اخیرتان بیان کنم تا شاید اصلاحشان کنید و یا حداقل تکرارشان نکنید ‌.

۱- حمایت چشم بسته از لیست امید:
انتخابات به نوبه خود برایمان هم جنبه تبلیغاتی داشت و هم توانستیم به گوش خیلی ها برسانیم که اصلاحات هنوز زنده است اما از انتخابات که گذشتیم به بلای فیش ها دچار شدیم و طرف داری آن خانم از پدرش که قبل از خود انتخابات هم مناقشاتی را متوجه لیست کرده بود. بگذریم به فاصله چند روز در انتخابات ریاست مجلس با آن همه شو انتخاباتی جناب آقای عارف که رهبر لیست امید بود به تعداد کرسی های لیستش هم رای نیاورد به مابقی مفتصحات مجلس کاری ندارم اما چرا باید ما از کسانی حمایت می کردیم که حتی کوچک ترین کمکی به ما نکردن و همیشه عامل شکستی برای ما بودن آن هم به بهانه رای نیاوردن مشتی اصولگرا؟ آیا بلوغ سیاسی یعنی این با دموکراسی و شایسته سالاری و ... کاری ندارم اما لازمه پیشرفت همکاری جناحی است نه ویرانی یک جناح.

۲_ حمایت چشم بسته از روحانی: 

چند ماهی به انتخابات مانده بود سردار سازندگی مارا تنها گذاشت جو آنگونه بود که همه فهمیدیم که دیگر روحانی برنده نیست چون نه پایگاه  در دل مردم باز کرده بود ونه حتی به یک سوم وعده هایش عمل کرده بود نه اقتصاد را سامان داد و نه اشتغال را نه حصر هم که همچنان بر جای خود استوار بوده و هست خیلی از فعالان رسانه و سیاست هم در زندان بودن و یا در حال زندانی شدن بودند باز هم مردم به آن ته مانده آبروی اصلاحات و شما اعتماد کردند و از سبد جنتی روحانی به بیرون آمد نزدیک به یک سال از دور دوم ریاست شان بر جمهوری اسلامی می گذرد و باز هم آش و کاسه بر جای خود باقی است با این فرق که امروز دیگر نه آن آبروی دیروز را داریم و نه دیگر مردم به لطف گرانی های اخیر برای مان تره خورد می کنند .


۳_عدم حمایت از جنبش اعتراضی مردم برای نان

درد ناک ترین قسمت برایم این حادثه عظیم ملی بود که شما و امثال تاجزاده ی عزیز به آن دلیل که دولت مثلا اصلاح طلب است پشتش نگرفتید تا شاید همچون حوادث ده هفتاد و هشتاد به پوچی و سالگردی ختم نشود اما تا به امروز که این دل نوشته را برای تان می نویسم همچنان پر فروغ و با کمک خارجیون و بودجه جان مردم گرسنه و بی کار به راه خود ادامه می دهد و هر روز به لطف آن نامه ی تان هم بی آبرو تر شده ایم و هم کم طرفدار تر نمی دانم قصد تان چیست اما می دانم دیگر اصلاح و اصلاح طلبی نیست شاید آقای نوری زاد حق دارد و این بار شما راه را گم کرده اید و شاید هم بوی کباب می آید ما بی خبریم اما سید جان گندم ری هم اگر در کار باشد سرابی بیش نیست .

نتیجه

بعد از ادله های بالا لازم دانستم یا خود را از اصلاح طلبی جدا کنید و یا با اعلام خطا آبروی رفته ما اصلاح طلبان را باز پس بگیرید تا در آینده خطابه ما به شما پدری دلسوز و مهربان باشد تا فردی خودرای که مارا قربانی کرد.
ایام اخیر نشان داد نه تنها شخص اصلی نظام دیگر آن قدرت سابق را ندارد بلکه نشان داد سرکوب و سانسور و تکویر هم دیگر جواب نمی دهد لذا مانند پسری دل سوز و فرزند کوچک تر از شما تقاضا دارم به مرکب موریانه خورده شده چشم ببندید .


و من الله توفیقا

۱۳۹۶/۱۰/۱۷ تیم صایبری mon44