نگاه محسنی

مجموعه ای از دین فلسفه و عرفان و سیاست

۲۹ مطلب با موضوع «مذهب» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۱ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۳۷ ب.ظ
دیکتاتور کیست؟

دیکتاتور کیست؟

به نام خالق آزادی 

گفتند گل مگوید این حکم پادشاه است چشم چراغ بودن روشن ترین گناه است

عرض حقیر از اینجا شروع می شود که اگر وقایع حمله فقط حمله دیشب اوباش آقایان که نامشان مامور است مسئول امنیت شهر اند را در نظر بگیربم و جفتک اندازی همان پرسنل بی شرف را روی ارابه های گوسفندی خود در نظر بگیریم به خدا که دیشب کربلایی بود و نبودن در خیابان جا ماندن از قتلگاهی دیگر در حکومت سفاکان  حالا شاید بپرسید مگر نمی گویند اینان تروریست هستند ولله بالله تالله آقایان هم راه بر مردم بستند هم راه بر دانشجویان جنایت یعنی چه سانسور یعنی چه مضلومیت یعنی چه بکشی همه چیز را قطع کنی به کس هم جواب ندهی چرا بعد بگو به ماموران ظلم شد بله که ظلم شد آقای به اصطلاح خودت فرمانده به حق آنان ظلم شد که با تناب پوسیده هم چون تویی آتش جهنم را برای خود و خانواده ی شان به جان خریدن ولله که خدا نه تو می گذرد و نه از اوباشت . 

به خدا قسم که وعده خدا نزدیک است و من المجرمین منقمون 

۱۱ مهر ۰۱ ، ۱۹:۳۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

در بیان پوچی جهان در غزل ۱۷۸۸ دیوان شمس

تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون

نک کش کشانت می برند انا الیه راجعون

تا کی زنی بر خانه‌ها تو قفل با دندانه‌ها

تا چند چینی دانه‌ها دام اجل کردت زبون

شد اسب و زین نقره گین بر مرکب چوبین نشین

زین بر جنازه نه ببین دستان این دنیای دون

برکن قبا و پیرهن تسلیم شو اندر کفن

بیرون شو از باغ و چمن ساکن شو اندر خاک و خون

دزدیده چشمک می زدی همراز خوبان می شدی

دستک زنان می آمدی کو یک نشان ز آن‌ها کنون

ای کرده بر پاکان زنخ امروز بستندت زنخ

فرزند و اهل و خانه‌ات از خانه کردندت برون

کو عشرت شب‌های تو کو شکرین لب‌های تو

کو آن نفس کز زیرکی بر ماه می خواندی فسون

کو صرفه و استیزه‌ات بر نان و بر نان ریزه‌ات

کو طوق و کو آویزه‌ات ای در شکافی سرنگون

کو آن فضولی‌های تو کو آن ملولی‌های تو

کو آن نغولی‌های تو در فعل و مکر ای ذوفنون

این باغ من آن خان من این آن من آن آن من

ای هر منت هفتاد من اکنون کهی از تو فزون

کو آن دم دولت زدن بر این و آن سبلت زدن

کو حمله‌ها و مشت تو وان سرخ گشتن از جنون

هرگز شبی تا روز تو در توبه و در سوز تو

نابوده مهراندوز تو از خالق ریب المنون

امروز ضربت‌ها خوری وز رفته حسرت‌ها خوری

زان اعتقاد سرسری زان دین سست بی‌سکون

زان سست بودن در وفا بیگانه بودن با خدا

زان ماجرا با انبیا کاین چون بود ای خواجه چون

چون آینه باش ای عمو خوش بی‌زبان افسانه گو

زیرا که مستی کم شود چون ماجرا گردد شجون



#مولوی

۲۱ آبان ۹۷ ، ۰۰:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرگ دروان روشنفکری در ایام حاضر

با تاخیر یک ساله 

به نام حضرت حق

 از چند سال قبل تا به امروز همیشه گفته ومی گوم که گول ظاهر نظریات را نخورید و همیشه راجبش به دو مثال اشاره کرده ام اولین آن کومونیسم و دومین آن جمهوری اسلامی (در پاریس ) است .

اینان تازه نظریاتی است که ظاهری خیری دارد یعنی اگر در مقابل مکایا ولیسم و فاشیم قرار بگیرند قطعا قابلیت دفاع را دارند اما واقعا آیا می توان با شعاعر تو خالی و بی محتوا یا با محتوای غیر قابل اجارا می توان کاری کرد؟ می توان به جایی رسید؟

جواب من نه است یک نه مطلق نه با اما و اگر .

ولی متاسفانه امروز کار به جایی رسیده همان نظریت شر که اصطلاح بسیار زیباو انسانی است و در صورت دیگر آن دشنه ای خطر ناک خوابیده که افراد مقابل آن اندیشه را سر می برد آن هم بی کوچک ترین محاکمه و معاخزه ای این مسائب به چه دلیل به جان آدمی تازیانه شده خدا داند ولی آن وجه مشخصش به نظر منی که در فلسفه و عرفان سیاست حداقل مویی سیاهی را سفید کرده ام یک  بلای متخصص انگاری از منابع غیر مرتبت و ارتباط آن به مجادلات شخصی و برداشت قشری از آن است . این بلا زمانی فقط در دین و سیاست از طرف حکام کم عقل در جامعه ترزیق می شد و ولی امروز به لطف دانشگاه های آزاد و بنگاه های مدرک دهی و کانال ها ارتباطی جهت دار جامعه نابالغ بیمار مارا به بلای خود فیلسوف پنداری دچار کرده  یعنی عمق فاجعه زمانی خود را نشان می دهد که مثلا شخصی چیزی از نیچه ویا مجمع الفراد دیگری منتشر می کند این حرف معمولا یک جمله از یک کتاب ناخانده است و اگر از آن افراد بخواهیم که مابقی مطلب را ادا کند یا به کل ازهار بی اطلاعی می کند و یا شروع به خالی بستن خواهد کرد در این میان اندک عالمانی هستند که حق مطلب می توانند ادا کنند یعنی بی کار محققانه از خود داستان سرایی نمی کنند .

این بلا متاسفانه در جای جای این مملکت رشد کرده مثلا از یک کسی وصله دوزی می داند انتظار داند یا لحاف بدوزد ویا چه میدانم خیاطی کند در حالی که ذاتا این فرد از این چنین استعدادی یا قافل است یا ساقط و با دادن روحیه علکی  ( همان هندوانه زیر بقل ) سعی در آن دارند که وصله دوز را با حرف هاشان یک خیاط قلابی کنند  و فردا که آبروی آن وصله دوز یک شبه رفت آن را در دل طوفان رها کنند و با این جمله که انسان دارای قوه عقلیه است و قدرت تفکر او را از جرم خود گمراه کند و به خود مجرم بینی وصله دوز برسد . این واقعیت جامعه ای است که متاسفانه یک شبه همه کس همه چیز می شوند و خود را در هر امر ذاتی و غیر ذاتی صاحب رای دانسته و افراد ناپخته را با رای خود همسو ساخته و در آتش خود محوری خویش می سوزانند .

شاید مثال کومنیسم و جمهوری اسلامی واقعا اینجا معبتر تر از هر امری دلالت داشته باشد وقتی این تخیل را داشته اند که با علم خود ( اگر علم واقعی باشد )همه مشکالات را با خود متخصص انگاری و دیوار کشی به دور خود به نتیجه برسانند ولیکن از آنجایی که تکیه بی جای برخود موجب قفلت از وضع حاظر می شود اسنان بدون هیچ گونه تعقل و بر همان احساسات غریضی کار را به جایی می رساند که خود ,  خودرا بدون آنکه بفهمد به کشتن می دهد این همه گفتم تا بیان کنم دیکتاتوری در بین همه ما هست و همه ما اگر به عقل محض دل ببندیم  به دیکتاتور درونی مان لبیک گفته ایم و هرگز توان مقابله با استبداد موجود در اجتماع نخواهیم رسید. گاها هم افراد دست به جان بازی می زنند اما تا اکثریت به این واقعیت نرسند که جامعه خود هستیم و تا خود یعنی قشر روشن فکر اصلاح نشیویم جامعه اصلاح که نمی شود بلکه تعبیر جناب عبدی مبنی بر فروپاشی سیستماتیک انتظار مارا خواهد کشید.

آری انسان امروز واعز تر از آن است که با آیه و روایه بتوان به او ثابت کرد که نادان است و جاهل شاید بهتر باشد سر به لاک خود بگیرم و به قول رواقیون و ابوسعید ابول خیر چشم بر مردم دنیا ببندم و به عرفان خود مشغول شوم ویا به نصیحت حضرت رسول کنم و مدافع کل کم راع و کل مسئول امر ارجعیتک باشم.

وسلام علیکم

 

 

در حالحاظر رساله های اینچنینی بسیاری در حال نوشته شدن دارم که به فضل الهی انشالله در ایام پیش رو منتشر خواهند شد 

۱۴ آبان ۹۷ ، ۱۶:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پاسخ جناب سعدی به آقای یزدی

در جواب جناب یزدی حقیقتاً دیدم نوشتن و گفتن مشکلی را حل نمی کند به قولی دسته ای که خود را به خواب زده اند را بیدار نتوان کرد اما بخواب رفتگان را توان .

شاید سعدی نظرش بر این جناب و مقام بالا دستی اشت تفاعل نموده که اینگونه شعر سروده .


و ما من ظالم الا و یبلی

و ان طال المدی یوما باظلم

سخن را روی در صاحبدلانست

نگویند از حرم الا به محرم

حرامش باد ملک و پادشاهی

که پیشش مدح گویند از قفا ذم

۰۷ آبان ۹۷ ، ۰۲:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پاره شعری در باب نرفتن به کربلا

حریم دوست طلبید و من پای آمدن هم داشتم نیامدم

دلی چون دیگ بر آتش داشتم برای شفاعتش نیامدم

رسم اگر در آمدنم بود ولی باز هم من با دسیسه خود نیامدم

گرچه کربلا کعبه آزادگان ست اما تا آزادی راه بسیار و من باز نیامدم

گویند سالکان طریقت به رفتن ست

و به مرام من راه به نیامدنم

گر گشاد خواننم یا ظعیف الحال لیکن حکم باز هم در نیامدنم

عارفان را چه به رفتن راه دور

می نشینم یکجا به یاد آن سنگ صبور

ناله کنم چون یغوب بلکه چشمانم گشت کور

یوسف گر آمد به میدان کارزار طریقت داوود گیرم به کف

می شوم آنچنان چون صد شیر مست


#کهنه_سرباز


۲۰ مهر ۹۷


به قول جناب حافظ به فتوای خود نماز کردم و برای ۱۳ آبان ارز کشور را خالی نکردم .

۰۵ آبان ۹۷ ، ۱۵:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آیت الله منتظری به قلم من

به نام خداوند عزوجل 

ابتدا باید بگویم که این مقاله برداشت شخصی از مستندات همه ی گروهای سیاسی و غیر سیاسی است یعنی هم رد پای جناب ری شهری در آن هست هم حاج احمد آقای منتظری و خمینی . لذا گلگی نکنید که چرا ها یی را بیان کردی من قبلا هم متنی در سال ۹۴ نوشتم که دوستان اصلاحطلب را به جانم انداخت باشد که تکرار نشود .

ادامه مطلب...
۱۲ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قدرمند ترین کشور یا ستم دیده ترین کشور جوابیه به سلطان خراسان

حقیقت را به خواهید مدتی است که بی خیال بازی سیاست و اراجیف جف طرف بی حیای سیاسی شده ام چون دروغ گویی و حرام خوری در ذات و بدنه ی نظام ریشه کرده و گوش هایش هم  که گِل بر خود بسته و صدای مردم ستم دیده را به خود نمی شنود لذا بر آن شدم که چیزی نه بگویم و نه بنویسم تا این که سلطان مشهد که شهره در هر نوع حماقت است وراجی جدیدی فرمودن ...


اگر لحن بالا زننده است واقعا ببخشید اما آنچنان که درین ملک کثافت به بار آمده که دیگر حتی اگر هم گلاب بر آن نظام مبارک بپاشی باز بوی تعفنش می آید نفست را بند می آورد .




جوابم به امثال مستر سلطان و امثالهم این است که شما منتخب شش دوره پیش همین مردم را مبحوس کردید همسرش راهم همینطور برای مراسمات ختم عزیز ترین های شان باز هم آنان را مبحوس نگهداشتید بعد می گوید مردم کسی را انتخاب می کند نه جناب نه شما و نه امثال جناب روحانی هیچ محبوبیتی (آن بابایی که به خود و نظامش مشرویط مندرابادی می چسباند هم بماند ) مابین مردم ندارید اگر و اگر کسی هم به کسی مثل روحانی رای می دهد بیم این را دارد که احمدی نژاد تکرار شود .(او هم البته ماری بود در آستین آقا و زاده هایش) الیهذا سخت نگیرید و جوش الکی نزنید شما با افتضاحاتی نظیر حوادث خیابان انقلاب نشان داید که چقدر با مردم و نگاه مردم هم سو هستید. لذا می توانید بگویید نظام ما طوری ست که هر که ریس باشد و بخواهد بماند باید و باید بر سر مردم بکوبد و به حرف مردم گوش ندهد مگر وقت انتخابات و اگر هم هر کس رای آورد او رای نیاورده بلکه نظام و آقا رای آورده اند و سیاست های او هرچه که هست مال خودش است هر کاسه ای اس مال خود او است آقا می شکندش بر سر او چون آقا یک پیرمرد پول دار مهربان است .

برادر و یا خواهر گرامی که فردا یا پس فردا و... قرار است قرقر همین جفنگیات را در کلاس و منبر خود تکرار کنی یا از روز قضا بترس یا از اشک و آه مظلومان که روزی مطابق تمام روایات گردنتان را خواهد گرفت بس بیا تا دیر نشده نه برای لغمه ی کوچک تر نانت بلکه برای وجدانت بدون در نظر گرفت جیب شغلت حرف بزن .



راستی این همه گفتم این را نگفتم که من از عمق شکوایه های مردم مطلع ام و با همشون برخورد می کنم می خواهد استادم باشه یا هر کس دیگری باید از قانون که منم و  نظرم که به چماغ نزدیک تر است به سر کج فهمان انگلیسی منتقد معترضم بخورد تا دیگر فتنه نکنند‌...........

در راه خدا پایدار باشید و سر فراز
۱۱ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۵۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
يكشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۶، ۰۴:۰۳ ب.ظ
دل نوشته ای به سید خاتمی

دل نوشته ای به سید خاتمی

بسمه تعالی

خدمت ریس جمهور سابق ایران جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی دامته براکته

سلام علیکم

اینجانب از هواداران و هواخواهان جنبش اصلاح طلبی بوده و هستم در تمام مدت فعالیت های سیاسی و فکری ام هم هرگز سعی نکرده ام که از شما یا دیگر عزیزان گوی سبقت را بگیرم شاید گمنام باشم اما اگر دست به قلم شوم کم تر از عباس عبدی و زیباکلام ها که ماشالله جنبشمان کم ندارد نیستم اما هرگز نخواسته ام که با نا پختگی به فاجعه هایی که امثال گنجی و... دست زدن دست بزنم و زمینه ساز بحران هایی باشم که نه صلاح من است و نه به صلاح کشور و نظام با این پیش فرض لازم دانستم انتقاداتی را نسبت به چند اقدام اخیرتان بیان کنم تا شاید اصلاحشان کنید و یا حداقل تکرارشان نکنید ‌.

۱- حمایت چشم بسته از لیست امید:
انتخابات به نوبه خود برایمان هم جنبه تبلیغاتی داشت و هم توانستیم به گوش خیلی ها برسانیم که اصلاحات هنوز زنده است اما از انتخابات که گذشتیم به بلای فیش ها دچار شدیم و طرف داری آن خانم از پدرش که قبل از خود انتخابات هم مناقشاتی را متوجه لیست کرده بود. بگذریم به فاصله چند روز در انتخابات ریاست مجلس با آن همه شو انتخاباتی جناب آقای عارف که رهبر لیست امید بود به تعداد کرسی های لیستش هم رای نیاورد به مابقی مفتصحات مجلس کاری ندارم اما چرا باید ما از کسانی حمایت می کردیم که حتی کوچک ترین کمکی به ما نکردن و همیشه عامل شکستی برای ما بودن آن هم به بهانه رای نیاوردن مشتی اصولگرا؟ آیا بلوغ سیاسی یعنی این با دموکراسی و شایسته سالاری و ... کاری ندارم اما لازمه پیشرفت همکاری جناحی است نه ویرانی یک جناح.

۲_ حمایت چشم بسته از روحانی: 

چند ماهی به انتخابات مانده بود سردار سازندگی مارا تنها گذاشت جو آنگونه بود که همه فهمیدیم که دیگر روحانی برنده نیست چون نه پایگاه  در دل مردم باز کرده بود ونه حتی به یک سوم وعده هایش عمل کرده بود نه اقتصاد را سامان داد و نه اشتغال را نه حصر هم که همچنان بر جای خود استوار بوده و هست خیلی از فعالان رسانه و سیاست هم در زندان بودن و یا در حال زندانی شدن بودند باز هم مردم به آن ته مانده آبروی اصلاحات و شما اعتماد کردند و از سبد جنتی روحانی به بیرون آمد نزدیک به یک سال از دور دوم ریاست شان بر جمهوری اسلامی می گذرد و باز هم آش و کاسه بر جای خود باقی است با این فرق که امروز دیگر نه آن آبروی دیروز را داریم و نه دیگر مردم به لطف گرانی های اخیر برای مان تره خورد می کنند .


۳_عدم حمایت از جنبش اعتراضی مردم برای نان

درد ناک ترین قسمت برایم این حادثه عظیم ملی بود که شما و امثال تاجزاده ی عزیز به آن دلیل که دولت مثلا اصلاح طلب است پشتش نگرفتید تا شاید همچون حوادث ده هفتاد و هشتاد به پوچی و سالگردی ختم نشود اما تا به امروز که این دل نوشته را برای تان می نویسم همچنان پر فروغ و با کمک خارجیون و بودجه جان مردم گرسنه و بی کار به راه خود ادامه می دهد و هر روز به لطف آن نامه ی تان هم بی آبرو تر شده ایم و هم کم طرفدار تر نمی دانم قصد تان چیست اما می دانم دیگر اصلاح و اصلاح طلبی نیست شاید آقای نوری زاد حق دارد و این بار شما راه را گم کرده اید و شاید هم بوی کباب می آید ما بی خبریم اما سید جان گندم ری هم اگر در کار باشد سرابی بیش نیست .

نتیجه

بعد از ادله های بالا لازم دانستم یا خود را از اصلاح طلبی جدا کنید و یا با اعلام خطا آبروی رفته ما اصلاح طلبان را باز پس بگیرید تا در آینده خطابه ما به شما پدری دلسوز و مهربان باشد تا فردی خودرای که مارا قربانی کرد.
ایام اخیر نشان داد نه تنها شخص اصلی نظام دیگر آن قدرت سابق را ندارد بلکه نشان داد سرکوب و سانسور و تکویر هم دیگر جواب نمی دهد لذا مانند پسری دل سوز و فرزند کوچک تر از شما تقاضا دارم به مرکب موریانه خورده شده چشم ببندید .


و من الله توفیقا

۱۳۹۶/۱۰/۱۷ تیم صایبری mon44 

۱۷ دی ۹۶ ، ۱۶:۰۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بیمه پیاده روی اربعین واجب کفایی است

چند روز قبل در تلویزیون برنامه ای در حال پخش بود که استاد پناهیان یکی خطبای ممنوع التصویر نشدی صدا و سیمای  میلی در آن حضور داشت و از مذارات بیمه اربعین می گفت و می گفت که خیلی ها اربعین و حتی امام حسین را خراب کرده و.... در آن روز قطعا خیلی ها به حکمت و ساده زیستی و از جان گذشتگی این ملا پی برده بودن من و آن هایی که بیمه می کردن هم که اصلا بی دین گذشت و گذشت تا بمبی در سامرا منفجر شد و عده ای یا در راه خدا و یا در را شهرت و یا در راه عشق کشته شدن و خبر آمد تعدادی از همین ها به فرمان مستر پناهیان لبیک گفته اند و بیمه نداشته اند و... 


من نمی دانم این حضرات این امواج اراجیف را از کجای خود خارج می کنند و بنا به چه حقی به خود اجازه انتشار آن را می دهند و من نمی دانم تا کی باید به خاطر امثال این خطیب بی مغز باید سر به پایین داشته باشم اما اندکی صبر سحر نزدیک.


اگرقصد شرکت در پیاده روی اربعین را دارید حتما خود را بیمه کنید چون اگر قطره ای از خون شما ریخته شود هیچ یک از امثال این خطیب جان ترس که از دو می گوید گودش کن لنگش کن به کمک ایتام و... شما نخواهد آمد خلاصه را عرض کنم مملکته چی فکر کردین .

با آرزوی مغفرت برای کشته ها و آرزوی سلامتی برای بقیه مسافران
وسلام علیکم 
۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۶:۵۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

قبلا هم گفته بودم اگر حسینیه ای واقعا حسینیه باشه حسینیه بعثت یزد هست

آقا یون مداحان یزدی در کل (جزا کمل الله الخیرا) واقعا در دور دیجی بازی مداحان حکومتی و غیر شان شما چراغ مکتب حسین رو روشن نگه داشتید به خصوص مداحان حسیینه بعثت و کوچه بیوک یزد که واقعا شعر ها شون اوج شعور است .


آخرین نوحه فوق العاده مردم یزد و حسینه بعثت رو میزارم براتون 


عزاداری تاسوعای حسینی یزد در محرم1394

محرم۹۵ در یزد نیز مانند هر سال با نوحه های پرشور همراه است.

هیئت کوچه بیوک یزد نوحه متفاوتی امسال اجرا کرده است در ادمه متن و صوت نوحه می آید:

همه جا نوحه و ستم 
همه جا ناله و عزا

نه امیدی به زندگی
نه نشانی ز بندگی

نه دلی مانده با خدا

ای شهر مصیبت دیده
لبهای زمین خشکیده

آیینه به خاک افتاده 
پروانه به خون غلتیده

قسم به شمع آزادی 
به اشک لرزان شادی

قسم به سرو آزاده 
به بازوان افتاده

قسم به عشق، خونینم من
برای عشق، غمگینم من

آه ……

چه آتش افتاده بر دل ایمان آری
از خامان پر فروش

چه غوغا سر داده بر سر هر بازاری
مداحان دین فروش

بارون بارون بارون می باره 
تا آسمون ها خون می باره

مرگا به این زندگی در سایه بیداد 
با نام دین می چکد خون از رگ فریاد ، فریاد ، فریاد

خون انسان می ریزد جنگ باورها
تا کی باید برخیزد آه مادرها

بارون بارون بارون می باره 
از آسمون ها خون می باره

آه ……

خونریزی ؛ خونخواهی؛ ای وای از تباهی 
ویرانی؛ گمراهی؛ ای وای از سیاهی

عاقبت این شه فراز آید 
یوسف گمگشته باز آید

 

دانلود صوت کامل نوحه



رو نوشت از 
http://yazdiyan.ir/%D9%86%D9%88%D8%AD%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D9%87%DB%8C%D8%A6%D8%AA-%DA%A9%D9%88%DA%86%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%A9-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%AF/
۱۷ مهر ۹۵ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰